🔴 انسان امروز چه نیازی به دین دارد(2)
.
🔘قسمت دوم از سری یادداشت های کلامی سید مجتبی امین جواهری
در قسمت اول به طرح مسأله نیاز بشر به دین پرداختیم و نظریات دانشمندان غربی را در چهار گروه کلی بیان کردیم. در قسمت دوم می خواهیم دیدگاه دانشمندان مسلمان درباره نیاز به دین را توضیح دهیم. پیش از این گفتیم که آن چه هر چهار طیف از متفکرین غربی پذیرفته بودند این بود که؛
◾️گرایش به سمت دین خلاف اقتضای اولی و طبیعت بشری است.
از این رو تحلیل های مختلفی برای علت رجوع انسان به دین و آموزه های وحیانی ارائه کردند.
🔅متفکرین اسلامی با استناد به «نظریه فطرت»، نیاز انسان به دین را تبیین می کنند. فطرت انسانی دارای گرایشاتی مثل پرستش، شکر منعم، توکل به قدرت برتر، کمال خواهی و … است. این گرایش های متعالی عامل اصلی در رجوع انسان به دین است چرا که در هیچ یک از مکاتب فکری و فلسفی بشر، نمی توان پاسخی برای گرایش های فطری یافت.
🔅برای استفاده از نظریه فطرت در این مسأله دو مسیر را می توانیم طی کنیم. مسیر اول این که گرایش های فطری را شمرده و بگوییم که هر یک از آن ها حتماً متعلقی در عالم دارد در غیر این صورت کشش و تمایل به سمت آن در انسان ایجاد نمی شد. مسیر دوم این که از معنای #سعادت نزد انسان بهره بجوییم و آن گاه تأثیر دین در تأمین سعادت را توضیح دهیم.
🔅در این یادداشت مسیر دوم را طی می کنیم.
♦️آیا انسان به تنهایی قادر است برنامه ای برای سعادت خود ترسیم کند؟
▪️ این پرسش یکی از کلیدی ترین مسائل در بررسی علل گرایش به دین در انسان است. اگر معتقد باشیم که انسان با #خودکفایی در #عقل و اندیشه می تواند مسیر سعادت را برای خود ترسیم کند طبیعتاً دیگر نیازی به دین نخواهد داشت. #شهید_مطهری در کتاب انسان و ایمان جلد اول از مقدمه ای بر #جهان_بینی_اسلامی در توضیح ضرورت #مکتب و ایدئولوژی برای انسان یک مقدمه بسیار مهمی را یادآوری می کنند که ما را در رسیدن به پاسخ سوال یاری می کند. ایشان می نویسند:
▪️«چه ضرورتی است که انسان به عنوان یک فرد و یا به عنوان عضو یک جامعه پیرو یک مکتب باشد و به یک ایدئولوژی بپیوندد و ایمان داشته باشد؟ آیا وجود یک ایدئولوژی برای فرد یا جامعه انسان ضروری است؟ مقدمهای اینجا لازم است.
▪️فعالیتهای انسان دوگونه است: التذاذی و تدبیری.
فعالیتهای التذاذی همان فعالیتهای سادهای است که انسان تحت تأثیر مستقیم #غریزه و طبیعت و یا عادت- که طبیعت ثانوی است- برای رسیدن به یک لذت و یا فرار از یک رنج انجام میدهد؛ مثلًا تشنه میشود و به سوی ظرف آب دست میبرد، گزندهای میبیند و پا به فرار میگذارد، میل شدید به سیگار پیدا میکند و سیگار آتش میزند. اینگونه کارها کارهایی است موافق و ملایم با میل، و مستقیماً با #لذت و #رنج سر و کار دارد. کار لذتآور با نوعی جاذبه انسان را به سوی خود می کشد و کار رنجآور با نوعی دافعه انسان را از خود دور میسازد.
▪️فعالیتهای تدبیری کارهایی است که خودِ آن کارها جاذبه یا دافعهای ندارند و غریزه و طبیعت، انسان را به سوی آن کارها نمیکشاند و یا از آنها دور نمیسازد،
انسان به حکم عقل و اراده به خاطر مصلحتی که در آنها نهفته است و یا به خاطر مصلحتی که در ترک آنها میبیند آنها را انجام میدهد یا ترک میکند؛ یعنی علت غایی و نیروی محرک و برانگیزاننده انسان #مصلحت است نه لذت. لذت را #طبیعت تشخیص میدهد و مصلحت را #عقل. لذت برانگیزاننده میل است و مصلحت برانگیزاننده اراده. انسان از کارهای التذاذی در حین انجام کار لذت میبرد ولی از کارهای مصلحتی لذت نمیبرد اما از تصور اینکه گامی به سوی مصلحت نهایی- که خیر و کمال و یا لذتی در آینده است- نزدیک میشود خرسند میگردد. فرق است میان کاری که لذتبخش و مسرّتآفرین باشد با کاری که لذتی نمیبخشد و احیاناً رنجآور است ولی انسان با رضایت و خرسندی آن رنج را تحمل میکند.»
▪️شهید مطهری پس از بیان تفاوت فعالیت های التذاذی و فعالیت های تدبیری می فرمایند:
▪️«فعالیت تدبیری به حکم آنکه بر محور یک سلسله #غایات و اهداف دوردست میگردد، خواه ناخواه نیازمند به طرح و برنامه و روش و انتخاب وسیله برای وصول به مقصد است، و تا آنجا که جنبه فردی دارد- یعنی یک فردْ خود برای خود تدبیر میکند- طراح و برنامهریز و تئوریسین و تعیین کننده راه و روش و وسیله، عقل فردی است که البته با میزان معلومات و اطلاعات و آموختهها و نیرومندی قضاوت او بستگی دارد.»
▪️با این مقدمه ضرورت مکتب و ایدئولوژی اثبات می شود ولی آیا عقل انسان در رسیدن به این مکتب خودکفاست؟ شهید مطهری در ادامه به تناقضاتی در این دیدگاه اشاره می کنند:
▪️«میدانیم که برخی فیلسوفان به چنین «خودکفایی» معتقد بودهاند؛ مدعی شدهاند که راه #سعادت و #شقاوت را کشف کردهایم و با اعتماد به عقل و اراده، خویشتن را خوشبخت میسازیم. اما از طرف دیگر میدانیم که در جهان دو فیلسوف یافت نمیشوند که در پیدا کردن این راه، وحدت نظر داشته باشند. خود سعادت که غایت اصلی و نهایی است و در ابتدا مفهومی واضح و بدیهی به نظر میرسد، یکی از ابهامآمیزترین مفاهیم است. اینکه سعادت چیست و با چه چیزهایی محقق میشود، شقاوت چیست و عوامل آن کدام است، هنوز به صورت یک مجهول مطرح است و ناشناخته باقی مانده است، چرا؟ چون هنوز که هنوز است خود #بشر و استعدادها و امکاناتش ناشناخته است. مگر ممکن است خود بشر ناشناخته بماند و سعادتش که چیست و با چه چیزی میسر میشود شناخته گردد؟!
▪️بالاتر اینکه انسان موجودی اجتماعی است؛ زندگی اجتماعی هزارها مسئله و مشکل برایش به وجود میآورد که باید همه آنها را حل کند و تکلیفش را در مقابل همه آنها روشن نماید؛ و چون موجودی است اجتماعی، سعادتش، آرمانهایش، ملاکهای خیر و شرش، راه و روشش، انتخاب وسیلهاش، با سعادتها و آرمانها و ملاکهای خیر و شرها و راه و روشها و انتخاب وسیلههای دیگران آمیخته است؛ نمیتواند راه خود را مستقل از دیگران برگزیند؛ سعادت خود را باید در شاهراهی جستجو کند که جامعه را به سعادت و کمال برساند.
▪️و اگر مسئله حیات ابدی و جاودانگی روح و تجربه نداشتن عقل نسبت به نشئه مابعد نشئه دنیا را در نظر بگیریم، مسئله بسی مشکلتر میشود.
✅ اینجاست که نیاز به یک مکتب و ایدئولوژی ضرورت خود را مینمایاند؛ یعنی نیاز به یک تئوری کلی، یک طرح جامع و هماهنگ و منسجم که هدف اصلی، #کمال_انسان و تأمین سعادت همگانی است و در آن، خطوط اصلی و روشها، بایدها و نبایدها، خوبها و بدها، هدفها و وسیلهها، نیازها و دردها و درمانها، مسئولیتها و تکلیفها مشخص شده باشد و منبع الهام تکلیفها و مسئولیتها برای همه افراد بوده باشد.»
⭕️ آنچه پس از توضیحات فوق باقی می ماند این است که رابطه نقشه یا طرح دین با #فطرت چیست و آیا می تواند انسان را به سعادتی که به آن وعده داده است، برساند؟
👀 عقل مستقل یا عقلانیت دینی؟
🔅پیش از این مسأله #نیازبشربه_دین را طرح کردیم و به نظریات دانشمندان غربی و حکمای اسلامی پرداختیم. حکمای اسلامی نیاز بشر به دین را در دو محور کلی تقریر کردند: محور اول نظریه #فطرت و محور دوم مسأله #سعادت انسانی و روش رسیدن به آن است.
🔅گفتیم که عده ای معقتد به #خودکفایی عقل بشری در کشف و پیمودن مسیر سعادت هستند. یعنی عقل انسان به تنهایی می تواند سعادت را تشخیص دهد و انسان را در رسیدن به آن راهنمایی کند. در مقابل کاستی های این اعتقاد بیان شد و گفتیم که انسان نه از نظر فردی و نه از نظر اجتماعی نمی تواند به تنهایی سعادت خویش را تشخیص دهد. از این رو نیازمند به #دین است تا اولاً سعادت در زندگی را معنا کند و ثانیا او را در رسیدن به آن راهنمایی کند.
🔅در ادامه قصد داریم به دو مسیر اشاره کنیم. مسیر اول #عقلانیتمستقل و خودمختار انسان است و مسیر دوم عقلانیتی متأثر از #آموزههای_وحیانی و منابع دینی است. هر یک از این دو مسیر لوازم و اقضائاتی دارد که ما در این یادداشت به صورت خلاصه به مقایسه آن ها می پردازیم.
♦️ لوازم عقل مستقل و عقلانیت دینی
▪️عقل انسان جز در موارد محدودی، نمی تواند اطلاعاتی درباره زندگی پس از مرگ در اختیار انسان قرار دهد. همانطور که نمی تواند منشأ حیات را تبیین کند. اگرچه فرضیه های مختلفی در طول سالیان متمادی پیش روی بشر قرار گرفته ولی هیچ یک به صورت قطعی این پرسش تاریخی را پاسخ نداده است از این رو اهتمام #عقلبشری متمرکز بر سعادت در همین دنیاست. عقل خودمختار انسان با الهام از تجربه سالیان متمادی از عمر انسان، راه هایی را برای #نظماجتماعی و فردی در زندگی او ارائه می دهد. این نظم با تمام اختلافاتی که در شیوه و جزئیات اجرای آن وجود دارد به دنبال #سعادت_دنیوی است. سعادتی که عدالت، رفاه، صلح و آرامش را به ارمغان آورد. شرایطی ایده آل که هر استعدادی در آن شکوفا شده و هر کس به اندازه استحقاق خود از مزایای طبیعی یا اجتماعی بهره مند گردد.
▪️ از سوی دیگر همین عقل زمانی که از آموزه های دینی الهام می گیرد، سبک و سیاق دیگری پیدا می کند. روش ها و اهدافش تغییر می کند و البته مدعی است که با کمک گرفتن از دین می تواند سعادت دنیا و آخرت را تأمین کند. مطالب مختلفی را می توان درباره رابطه عقل و دین بیان کرد ولی ما در این قسمت به صورت خلاصه به چند نکته مهم می پردازیم.
💢 👈 اول: اهتمام عقل بشری در سعادت دنیوی
▪️ پیشفرض اصلی در عقل مستقل، انحصار حیات انسان در این دنیاست ولی عقلانیت دینی معتقد است انسان حیات دیگری دارد که «آخرت» نام دارد. #حیاتاخروی هیچ مرگ و پایانی ندارد و سعادت جاودانه مربوط به حیات اخروی است. البته عقلانیت دینی مدعی است؛ سعادت دنیوی #زمینهساز سعادت اخروی است از این رو عدالت، رفاه، صلح و شکوفایی استعدادهای انسانی در دنیا از دستور کار عقلانیت دینی خارج نمی شود. به عبارت دیگر عقلانیت دینی میان زندگی اجتماعی مردم و پرستش خدای متعال و فرمانبرداری از وی پیوند می دهد ولی در قانون اجتماعی که مولود عقل مستقل بشری است، اهتمامی به این #پیوستگی نیست.
💢 👈 دوم: پاسبان درونی ضمانت اجرای قوانین
▪️با توجه به نکته پیشین، اهتمام عقلانیت مستقل #سامان_دادن به حیات فردی و اجتماعی انسان در این دنیاست. او برای رشد انسان در زمینه های مختلف نقش های اجتماعی گوناگونی را ترسیم می کند و برای هر یک از آن ها #حقوق و #وظایفی را در نظر می گیرد. همه برنامه های عقل مستقل بشری معطوف به تحصیل نتیجه در همین دنیاست.
▪️ از سوی دیگر عقلانیت دینی در نتیجه پیوندی که میان زندگی #اجتماعی انسان و #پرستش خدای متعال داده، در همه اعمال فردی و اجتماعی برای انسان، مسئولیت خدایی ایجاد کرده و انسان را در همه حرکات و سکنات خود، مسئول خدای متعال می داند چون خدای متعال با قدرت و علم بی پایان خویش از هر جهت به انسان #احاطه دارد و به هرگونه فکری که در سر بپروراند و رازی که در دل داشته باشد کاملا آگاه است و چیزی بر وی پوشیده نیست، به همین سبب در عین اینکه دین مانند قانون بشری، برای حفظ انتظامات، حافظ و نگهبان گمارده و برای مجازات متخلفان و سرکشان، مقرراتی وضع کرده، امتیاز دیگری نسبت به قانون بشری پیدا می کند و آن این است که:
✍️ دین زمام مراقبت و نگه داری انسان را به دست یک #پاسبان_درونی و جاویدان می سپارد و به همین خاطر دین، هرگز غفلت و اشتباه نمی کند و از پاداش و کیفر آن نمی توان جان به در برد. به این آیات از قرآن توجه کنید و به تآثیر آن در الزام و پایبندی انسان به قوانین دقت کنید:
- 💠 «… و هو معکم أین ما کنتم» (هرجا که باشید او باشماست)
- 💠 «… و الله بما یعملون محیط» (و خداوند به آنچه عمل می کنند احاطه دارد)
- 💠 «و إن کلا لما لیوفینهم ربک اعملهم» (و پروردگارت اعمال هر یک را بی کم و کاست به آن ها خواهد داد.)
▪️اگر حال کسی را که در محیط #قانون زندگی می کند با کسی که در محیط #دین به سر می برد مقایسه نماییم، مزیت و برتری دین برای ما کاملا واضح و آشکار خواهد شد؛ زیرا جامعه ای که همه افراد آن متدین باشند و وظایف دینی خویش را انجام دهند، در همه حال خدا را ناظر کارهای خویش می دانند، لذا از هر گونه بداندیشی نسبت به یکدیگر در امان هستند اما در محیطی که فقط قانون بشری حکمفرما باشد تا وقتی که پاسبان را ناظر کار خود می بیند، از کار خلاف خودداری می کند و در غیر این صورت ممکن است به هر عمل خلافی دست بزند.
▪️ آری در جوامع اخلاقی تا اندازه ای آرامش قلبی فراهم است ولی همین #اخلاق از موارد دینی است نه قانونی. به عبارت دیگر عقلانیت دینی انسان را به سوی اخلاق فطری سوق می دهد و آن را اولویت اصلی زندگی او قرار می دهد. عقل مستقل بشری قادر نیست انگیزه کافی برای #التزام_درونی به اخلاق ایجاد کند.
❓ممکن است بعضی به این مدعا اشکال کنند که امروزه با رشد عقلانیت میان انسان ها، نیازی به آموزه های دینی در ایجاد الزام درونی نداریم. برای پاسخ به این اشکال لازم است نگاهی کوتاه به #مکاتب_اخلاقی و انگیزه های هر یک بیندازیم تا حقیقت ماجرا روشن شود.
✅ در قسمت بعدی همین بحث را ادامه می دهیم…