بررسی مبانی رجالی شیعه (2)
. قسمت دوم
این نوشتار برگرفته از دروس رجالی استاد محمد حسین افراخته است که به قلم سید مجتبی امین جواهری نگاشته شده. برای مطالعه قسمت اول به این لینک مراجعه فرمایید.
به صورت کلی دو دیدگاه در تعامل با حدیث امروزه در حوزه های علمیه شیعی وجود دارد:
- دیدگاه اول: راوی محور
- دیدگاه دوم: متن محور
در این یادداشت مروری بر این دو دیدگاه خواهیم داشت و به منابع آن اشاره می کنیم. در ادامه بعضی از اشکالات مطرح شده به آن ها نیز بیان می شود.
دیدگاه اول: راوی محور
در این دیدگاه تنها و تنها ملاک اعتبار و عدم اعتبار حدیث، سند است. هر حدیث از دو بخش سند و متن تشکیل شده و علمای راوی محور معتقدند که اعتبار احادیث وابسته به اعتبار سلسله راویان آن هاست. در صورت معتبر بودن راویان، حدیث حجت فعلی می یابد در غیر این صورت از اعتبار ساقط شده و حتی در مقام تعارض هم وارد نمی شود. از این رو اگر در موضوع معینی روایت صحیحی وجود داشته باشد، روایات ضعیفِ معارض کنار گذاشته شده و به روایت صحیح عمل کرده یا فتوا می دهند. آیت الله خویی یکی از معتقدین به این دیدگاه در میان علمای معاصر هستند.
علمای معتقد به راوی محوری، از حیث طریق اعتبار سند به دو دسته: نص گرا و قرینه گرا تقسیم می شوند.
دیدگاه راوی محور نص گرا
نص گراها معتقدند تنها راه احراز وثاقت یک روای، وجودِ نص رجالیون در توثیق اوست. رجالیونی مثل مرحوم شیخ طوسی، مرحوم نجاشی، ابن ولید، شیخ صدوق، شیخ مفید، برقی، سید مرتضی و … . هر کس که به علم رجال آشنا بوده و به احوالات روات اشراف داشته باشد، در صورتی که یک راوی را توثیق کرده باشد، می توانیم از روایتِ او استفاده کنیم. رجالیون در توصیف راویان حدیث از تعابیری مثل «ثقه» یا «جلیل القدر» یا «عظیم المنزله» یا «فقیه» و … استفاده کرده اند. صاحبان این دیدگاه معتقدند که اگر نص رجالی در توصیف راوی وجود نداشته باشد، هیچ راه دیگری برای احراز وثاقتش نیست. از این رو به آن ها نص گرا می گوییم.
در این دیدگاه دو دسته وجود دارد: عده ای تک نصی و عده ای دیگر چند نصی هستند. عده ای از علما مثل مرحوم مقدس اردبیلی، شهید ثانی و آیت الله خویی با وجود یک نص از رجالیون بزرگ شیعه، حجیت حدیث را پذیرفته و آن را معتبر می دانند ولی عده ای معتقدند باید حداقل دو نص از رجالیون در توثیق راویان وجود داشته باشد تا اعتبار حدیث تأیید شود.
وجه حجیت توصیفات رجالیون در دیدگاه نص گرا
با توجه به این که توصیفات رجالیون سرنوشت اعتبار روایت را در این دیدگاه مشخص می کند، وجه حجیت آن در علم اصول باید مشخص شود. آیت الله خویی در مقدمه کتاب معجم رجالی خود می فرمایند:
« وقد ذكرنا في أبحاثنا الاصولية أنّ حجّية خبر الثقة لا تختصّ بالاحكام الشرعية، وتعمّ الموضوعات الخارجية أيضاً، إلاّ فيما قام دليل على اعتبار التعدّد كما في المرافعات، كما ذكرنا أنّه لا يعتبر في حجّية خبر الثقة العدالة، ولهذا نعتمد على توثيقات أمثال إبن عقدة وابن فضّال وأمثالهم.»
مقدمه کتاب معجم رجالی از آیت الله خویی
در علم اصول حجیت خبر واحد مختص احکام شرعی نیست از این رو ایشان حجیت قول رجالیون در توثیق افراد که در شمار موضوعات خارجی محسوب می شود، از باب حجیت خبر واحد معتبر می خوانند.
دو پیامد مهم از مبنای حجیت قول رجالیون آیت الله خویی
با توجه مبنای ایشان دو پیامد مهم بدست می آید:
اول این که قول رجالی حجت است. یعنی اگر یکی از رجالیون شخصی را توثیق کردند، برای اعتبار روایات او نزد ایشان کافی است.
دوم این که فقیه نمی تواند با اقوال رجالیون مخالفت کند. یعنی علاوه بر اعتبار توصیف رجالیون، مخالفت با توثیقات یا تضعیفات ایشان نیز غیر معتبر خواهد شد. از این رو آیت الله خویی با اقوال رجالیون هیچ مخالفتی نمی کنند مگر در مقام تعارض دو قول از دو رجالی. مثل این که شخصی از نظر نجاشی ضعیف و در کتاب شیخ طوسی توثیق شده باشد. این پیامد نگاه سلبی غلیظی خواهد داشت. اشخاصی مثل محمد ابن اسماعیل با 600 روایت در کافی یا احمد ابن محمد بن حسن ولید با 400 روایت در تنها جلد اولی تهذیب یا سهل ابن زیاد با 1800 روایت در کافی ، محمد بن سنان با حدود 1000 روایت در کافی، روایاتشون از زمره اعتبار خارج می شوند.
همانطور که گذشت در میان معتقدین به دیدگاه راوی محور نص گرا، عده ای چند نصی هستند. صاحب معالم پسر شهید ثانی، صاحب مدارک نوه دختری شهید ثانی که هر دو از شاگردان مقدس اردبیلی بودند، از این دسته هستند. آن ها یک نص از رجالیون را کافی ندانسته و به دو نص از دو رجالی یا بیشتر اعتنا می کنند.
آن ها معتقدند وجه حجیت اقوال رجالیون به حجیت «بینه» است از این رو چون حداقل تعداد بینه در فقه شیعه دوتاست بنابراین ضروری است برای پذیرش روایت از راویان دو رجالی به وثاقت ایشان شهادت دهند. مثلاً صفوان ابن یحیی هم از سوی شیخ طوسی و هم از سوی نجاشی توثیق شده اند.
صاحب معالم در فائده ثانی از مقدمه کتاب منتقی الجمان فی احادیث الصحاح و الحسان می فرمایند:
«الاقرب عندی عدم الاکتفاء فی تزکیه الراوی بشهاده العدل الواحد، و هو قول جماعه من الاصولیین و مختار المحقق ابی القاسم بن سعید و المشهور بین اصحابنا المتأخرین الاکتفاء بها…. ولیت شعری کیف یستعبد ذلک و یتخیل عدم مناسبته لقانون الشرع من عرف حال العدل فی الشهاده و فی التزکیه الشاهد، فان المعنی الذی استبعده فی تزکیه الراوی متحقق فی الشهاده و تزکیه الشاهد علی ابلغ وجه الاتری ان العدل الذی یثبت بخبره الاحکام الجلیله کالقتل و اخذ الاموال …»
(منتقی الجمان فی احادیث الصحاح و الحسان / جلد اول/ ص 16 و 17)
با توضیحی که از دیدگاه روای محوران نص گرای چند نصی مثل صاحب معالم و صاحب مدارک گفتیم، در صورتی که آن ها روایتی را با مبنای خود معتبر بدانند، می توان سند آن را نزد دیگران نیز معتبر دانست چون سخت گیری ایشان در تأیید راویان حدیث بیش از دیگران بود. در کتاب منتقی الجمان ایشان دو نشانه «صحی» یا «صحر» را برای روایت کدگذاری می کنند. صحی به معنای تأیید آن با توجه به مبنای خویش و صحر به معنای تأیید آن در مبنای مشهور است.
اشکال به دیدگاه راوی محور نص گرا
باتوجه به توضیحاتی که گذشت، چند اشکال به مبنای نص گرایی وارد شده است:
اشکال اول: حجیت بینه یا خبر واحد در موضوعات باید «عن حسٍ» باشد
اولین اشکال به مبنای آیت الله خویی و صاحب معالم این است که چه بینه و چه خبرواحد در موضوعات در صورتی حجت هستند که با مشاهده مستقیم و بدون حدس، تحلیل یا اجتهاد افراد صورت پذیرد. شهادت در دادگاه مشروط به مشاهده است در صورتی توصیفات رجالیون از باب بینه یا خبر واحد در موضوعات معتبر می شود که شهادت آن ها به ثقه بودن یا عالم و عادل بودن با مشاهده بدست آمده باشد وگرنه معتبر نیست.
امام خمینی (ره) در کتاب تهذیب الاصول درباره همین مسأله می فرمایند:
« وإن شئت قلت : حجّیة الأخبار الآحاد مبنیة علی أمرین : عدم التعمّد فی الکذب ، وعدم خطأه فیما ینقله ، والأوّل مدفوع بعدالته ووثاقته ؛ سواء کان الإخبار عن حسّ أو حدس ، وأمّا الثانی فأصالة عدم الخطأ أصل عقلائی ، ومورده ما إذا کان المخبر به أمراً حسّیاً أو قریباً منه .
وأمّا إذا کان عن حدس ، أو حسّ لکن المخبر به کان أمراً غریباً غیر عادی فلا یدفع احتمال الخطأ بالأصل ، بل یمکن أن یقال : إنّ أدلّة حجّیة خبر الثقة غیر وافٍ لإثبات…»
تهذیب الاصول / جلد2/ صفحه 423
ایشان درباره اجماع منقول که همانند خبر واحد در موضوعات است می فرمایند:
«الثالث : أنّ الإجماع المنقول بخبر الواحد حجّة بالنسبة إلی الکاشف إذا کان ذا أثر شرعی ، وأمّا بالنسبة إلی المنکشف فلیس بحجّة ؛ لأنّه لیس إخباراً عن أمر محسوس ، فلا یشمله ما هو الحجّة فی ذلک الباب.»
تهذیب الاصول / جلد2/ صفحه 423
مرحوم نجاشی سال 450 و مرحوم شیخ طوسی سال 460 فوت کردند و با اصحاب امام صادق علیه السلام مثل زراره حدود 300 سال فاصله داشتند بنابراین شهادت ایشان به وثاقت زراره «عن حسٍ» نبوده و به اصطلاح اصولیین «عن حدسٍ» است.
می توان گفت اساساً امکان ندارد از آراء رجالی حدس -به معنای تشخیص موضوع به صورت غیر حسی- را حذف کرد. در واقع کلام رجالیون تنها از طبقه اساتید خود که از نزدیک با ایشان معاشرت داشتند با این استدلال معتبر می شود.
اشکال دوم: حداقل بینه در فقه دو نفر نیست
در فقه شیعه موارد زیادی وجود دارد که قاضی با بینه یک نفر شاهد حکم می کند. مثل شهادت قابله نسبت به تولد فرزند. اساساً تعداد بینه در امور خطیر زیاد تر می شود و اگر بنا باشد قول رجالی را بینه بدانیم، باید در امر استنباط حکم شرعی که از بالاترین امور است، بیشترین بینه را در نظر بگیریم. قدر متیقن در حداکثر بینه است نه حداقل. بنابراین قول دو رجالی نیز نافع نخواهد بود.
همانطور که گذشت با اعتقاد به نص گرایی قسمت زیادی از روایات کتب معتبر شیعی کنار گذاشته می شود. در این مبنا با کنار گذاشتن ابراهیم بن هاشم، حدود 4500 روایت از کتاب کافی کنار گذاشته می شود. جمود در لفظ ثقه از رجالیون تا جایی پیش می رود که مرحوم شیخ حر عاملی در فوائد طوسیه در فائده اولی می فرمایند عده ای کار را به جایی رساندند که در وثاقت شیخ صدوق نیز تردید داشتند چرا که لفظ ثقه برای ایشان نقل نشده است.
اشکال سوم: بزرگان از صحابه ائمه و نبود وصف ثقه
بسیاری از اصحاب ائمه علیه السلام که در قدر و منزلت ایشان تردیدی نیست و کسی در وثاقت ایشان شک نمی کند فاقد به لفظ ثقه وصف نشدند. مثلا حسین بن سعید در کتب رجالی به لفظ ثقه وصف نشده است. بسیاری از بزرگان فوق توثیق رجالیون بودند و این انتظار از کتب رجالی امری نابخردانه است.
اشکال پنجم: وثاقت خود رجالیون چگونه اثبات می شود؟!
با توضیحی که از نظریه نص گرا گذشت این پرسش ایجاد می شود که وثاقت خود رجالیون را می توان از کتب خودشان بدست آورد؟ اگر سراغ دیگری رفتیم برای وثاقت او نیز باید چه کنیم؟ این سلسله ادامه پیدا می کند حال آن که برای ایشان وثاقت رجالیون بدون نص مفروض بوده است.
دیدگاه راوی محور قرینه گرا
در این دیدگاه طریق وثاقت علاوه بر نص رجالیون از طرق های دیگر نیز اثبات می شود. آن ها در راوی محور بودن با نص گراها مشترک هستند یعنی سند حدیث را ملاک اعتبار روایت می دانند ولی خود را محدود به نص رجالیون نمی دانند. آیت الله شبیری زنجانی در از جمله فقهای راوی محور قرینه گرا هستند. مرحوم وحید بهبهانی و علامه مجلسی پدر نیز از فقهای قدیمی تر هستند که به دیدگاه روایت محور قرینه گرا تمایل دارند.
قرائن وثاقت
به عنوان نمونه به پنج قرینه از قرائنی که در این دیدگاه منجر به اثبات وثاقت راوی می شود، اشاره می کنیم:
- وثاقت مشایخ اجازه:
در گذشته برای یادگیری احادیث ائمه اطهار دسترسی آسان به کتب روایات وجود نداشت. هر کس برای دستیابی به کتب روایی باید ابتدا آن را با روش های دقیق سماع و قرائت نزد استاد می آموخت سپس از نسخه کتاب زیر نظر استاد کتابت کرده و آن ها را فرا می گرفت. استاد نیز در صورت تأیید علمیت و عدالت او به آن اجازه نقل روایت می داد. گاهی 4 یا 5 ماه این فرایند طول می کشید و گاهی تا سالها ادامه پیدا می کرد. در معاشرت بلند مدت شاگرد به وثاقت و عدالت استاد خود پی می برد و از او اجازه می گرفت. اگر در عدالت یا وثاقت او تردید داشت نباید برای احادیث او ارزش قائل می شد. این خود قرینه ای است که شیخ صاحب اجازه نزد شاگرد ثقه بوده است.
- کثرت شاگردان:
مراجعه بزرگان و علما و اصحاب ائمه اطهار علیهم السلام و شاگردان ایشان به شخصی برای فراگیری روایات اهل بیت نشان از شهرت در عدالت و وثاقت او دارد. اگر فاسق بود یا دقت و علم کافی در احادیث نداشت، مورد اعتماد جمع زیادی از بزرگان عصر خود قرار نمی گرفت. کثرت شاگردان یکی دیگر از قرائن وثاقت راوی است. مثلاً فرض کنید بزرگانی مثل صفوان ابن یحیی یا محمد بن ابی عمیر یا احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی که خود از بزرگان فقها بودند نزد شخصی رفته و از او حدیث بیاموزند و نقل کنند. این دلالت بر وثاقت او بوده است اگرچه نصی از رجالیون در وصف او نباشد.
- اکثار شخص جلیل از راوی
فرض کنید دو رفیق دارید که آن ها را به عدالت قبول دارید و آن ها عدالت شخصی را برای شما تأیید کنند در این صورت شما در نماز جماعت به آن شخص اقتدا می کنید. گاهی شما وارد مسجدی شده و می بینید آن دو دوست عادل خودشان به شخصی اقتدا کردند و در حال اقامه نماز هستند در این صورت بر شما ثابت می شود که امام جماعت ایشان نیز عادل است اگرچه به صورت لسانی عدالت او را از دوستان خود نشنیده باشید. فرض کنید ابن ابی عمیر از شخصی 400 حدیث در کتاب خود نقل کند، آیا احتمال دارد که او راوی را ثقه نداند؟
نکته فرعی: این نکته در رجال شیعه وجود دارد که نقل روایت به معنای تأیید آن در میان صحابه و راویان بوده. این نکته شواهد زیادی دارد که فعلاً به آن نمی پردازیم ولی این گمان غلط است که راوی در عین این که حدیثی را قبول نداشته ولی در نقل آن کوشیده و در کتاب خود جمع کرده است. مرحوم کلینی همانطور که در مقدمه کتاب می فرماید روایاتی را جمع آوری کرده اند که به آن ها اعتقاد داشتند. مرحوم شیخ صدوق تصریح می کنند که هر آنچه جمع آوری کردند به آن فتوا داده و حکم می کنند و آن را صحیح می دانستند. در عبارت ایشان آمده است: «و اعتقد انه حجت بینی و بین ربی» این امر در علم رجال مسلم است.
اکثار از شخص جلیل قیود و مباحث زیادی دارد که در این نوشتار به آن نمی پردازیم ولی تنها به عنوان نمونه یکی از مسائلی که در این قرینه باید ملاحظه شود را بیان می کنیم:
آیت الله شبیری زنجانی می فرمایند روات از یک حیث به سه دسته تقسیم می شوند.
کسانی که روایات را تنها از راویان ثقه نقل می کنند مثل محمدبن ابی عمیر یا صفوان یا بزنطی یا جعفر ابن بشیر و … یعنی اگر حتی از شخصی یک روایت نقل کنند، حتما آن را ثقه می دانستند.
کسانی که تلاش آن ها روایت از ثقات است ولی گاهی در بعضی مشایخ ایشان، افراد ضعیف هم دیده می شود.
کسانی که اهمیت به ثقه یا ضعف راویان نمی دهند.
آیت الله شبیری معتقدند قرینه اکثار شخص جلیل مربوط به راویان دسته دوم است. دسته اول که نیازی به اکثار ندارد و با ذکر یک روایت توثیق او اثبات می شود ولی دسته دوم با فرض اکثار در نقل می توان به ثقه بودن راوی حدیث پی برد. مباحث زیادی درباره معنای اکثار و شرایط آن وجود دارد که در علم رجال به آن می پردازند.
- وثاقت مشایخ ثلاث
مشایخ ثلاث مقصود صفوان بن یحیی، محمد بن ابی عمیر، احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی هستند. مرحوم شیخ طوسی درباره این سه بزرگوار جمله ای در کتاب عده الاصول دارند که: «لا یروون ولا یرسلون الا عن ثقة» یعنی جز از ثقه روایتی را نقل نمی کنند. ایشان در بحث تعارض روایت مرسل با روایت مسند می فرمایند نمی توان در نگاه اولی روایت مسند را مقدم کرد. ابتدا ضروری است حال شخصی که روایت مرسل را نقل کرده نظر کرد. اگر همانند این سه راوی تنها از ثقات نقل می کنند، نمی توانیم روایت مسند را بر مرسل مقدم کنیم.
البته این قرائن اجماعی نیست و دیدگاه نص گرا مثل آیت الله خویی آن را نمی پذیرند. تعبیر دیگری نجاشی درباره جعفر بن بشیر دارد که او از ثقات روایت نقل می کند. بنابراین آیت الله شبیری معتقدند هر کس جعفر بن بشیر از او روایتی را نقل کرد در شمار ثقات است. در واقع این اشخاص از همان دسته اول راویانی هستند که در بحث اکثار گذشت.
اختلافات دیدگاه قرینه گرا با نص گرا
گفتیم که قرینه گرایان برخلاف نص گرایان تنها به نص رجالی در توثیق اکتفا نمی کنند. یکی از اختلافات مهم ایشان از نظر مبنای همان پیامد دومی است که در توضیح نظر آیت الله خویی بیان کردیم. قرینه گرایان به خود اجازه مخالفت با تضعیفات رجالیون را می دهند. ایشان بخصوص با تکیه بر قرینه اکثار در مواردی برخلاف نص رجالی به روایات یک راوی فتوا می دهند. آیت الله شبیری قرینه اکثار را دلالت بر شهود حسی می خوانند.
مثلا راوی معروفی هست به نام جعفر بن محمدبن مالک الفزازی که نجاشی آن را ضعیف در حدیث خوانده و ابن غضائری او در مذهب تضعیف کرده و نسبت به او می فرماید: «کل عیوب الضعفاء مجتمعه فیه» قاعدتا از منظر نص گرایی روایات او معتبر نیست ولی احمد بن محمدبن سلیمان بن حسن بن جعفر بن بکیر بن اعین ملقب به ابوغالب زراری که از شیوخ بزرگ شیعه در عصر خود بود در مورد او می فرماید که او مرا تربیت کرد و در ادامه توضیحی را نسبت به بهره خود از ایشان بیان می کند. قطعا در دوران میان قول نجاشی و ابوغالب زراری قول ابوغالب مقدم است چون او را درک کرده ولی نجاشی حدود 100 سال پس از ایشان زندگی می کرده. این اختلاف میان نگاه نص گرا و نگاه قرینه گرا وجود دارد.
اشتراک دیدگاه قرینه گرا و نصر گرا در نگاه صفر و یک
نکته بسیار مهم این است که هم قرینه گرایان و هم نص گرایان هر دو سند محور هستند و نگاه ایشان به راویان صفر یا یک است. منظور از این تعبیر آن است که نزد ایشان یا یک راوی ثقه است و همه روایات آن صحیحه هستند یا ثقه نیست و همه روایات او کنار می روند. چه این که با قرائن ثقه بودن راوی اثبات شود چه تنها با نص رجالی توثیق او را بپذیرند در هر حال یا همه روایات یک راوی را رد کرده یا همه را صحیح می دانند. اگرچه در نظر قرینه گرایان وثاقت بسیاری از روات اثبات می شود[1] ولی در آخر آنکه ثقه نبود همه روایاتش کنار گذاشته می شود مثل محمد بن علی کوفی ابوسمینه که آیت الله شبیری هیچ یک از روایات ایشان را نمی پذیرند.
نقد محقق حلی به دیدگاه راوی محور (قرینه گرا و نص گرا)
محقق حلی در کتاب المعتبر فی شرح المختصر عبارتی دارند که از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. ایشان می فرمایند:
«مسئله: افرط «الحشویه» فی العمل بخبر الواحد حتی انقادو لکل خبر، و ما فطنوا ما تحته من التناقض، فان من جمله الاخبار قول النبی (ص): «ستکثر بعدی القاله علی» و قول الصادق علیه السلام: «ان لکل رجل منا رجل یکذب علیه» و اقتصر بعض عن هذا الافراط فقال: کل سلیم السند یعمل به، و ما علم ان الکاذب قدیلصق، و الفاسق قد یصدق و لم یتنبه ان ذلک طعن فی علماء الشیعه و قدح فی المذهب، اذ لا مصنف الا و هو قد یعمل بخبر المجروح کما یعمل بخبر الواحد المعدل»
مقدمه کتاب المعتبر في شرح المختصر – المحقق الحلي الشيخ جعفر بن الحسن – ج1-ص 29
ایشان تصریح می کنند که دو قول از میانه روی خارج شدند. آن ها که در عمل به خبر واحد افراط کردند و آن ها که خبری را نپذیرفتند مگر سند آن سالم باشد. حدوسط مهم ایشان در استدلالشان این است که چه بسا کاذبی روایت صحیحی نقل کند و چه بسا کاذبی کلام راستی داشته باشد. دیدگاه ایشان محوریت قرار دادن سند را زیر سوال می برد. ایشان معتقدند قرائنی ممکن است در متن روایت باشد نشان دهنده صحت روایت باشد.
نگاه قدمای فقه شیعه به مقوله روایت این گونه بود. صاحب معالم که خود از راوی محوران نص گرا بود در کتاب منتقی الجمان به توصیف قدما می پردازد و می فرمایند:
«والذی حدانا علی ذلک ما رأیناه من تلاشی امر الحدیث، حتی فشا فیه الغلط و التصحیف و کثر فی خلاله التغییر و التحریف، لتقاع الهمم عن القیام بحقه، و تخاذل القوی عن النهوض لتلافی امره، مع ان مدار الاستنباط لاکثر الاحکام فی هذه الازمان علیه و مرجع الفتاوی فی اغلب المسائل الفقهیه الیه. و لقد کانت حاله مع السلف الاولین علی طرف النقیض مما هو فیه مع الخلف الآخرین، فاکثروا لذلک فیه المصنفات و توسعوا فی طرق الروایات، اوردوا فی کتبهم ما اقتضی رأیهم ایراده من غیر الالتفات الی التفرقه بین صحیح الطریق و ضعیفه، و لاتعرض للتمییز بین سلیم الاسناد و سقیه اعتمادا منهم فی الغالب علی القرائن المقتضیه لقبول ما دخل الضعف طریقه و تعویلا علی الأمارات الملحقه لمنحط الرتبه بما فوقه کما أشار الیه الشیخ رحمه الله فی فهرسته حیث قال: ان کثیرا من مصنفی اصحابنا و اصحاب الاصول ینتحلون المذاهب الفاسده و کتبهم معتمده»
(منتقی الجمان فی الاحادیث الصحیح و الحسان/جلد اول/صفحه 2)
استناد صاحب معالم به کلام شیخ طوسی و توصیف ایشان به این که اگرچه مذاهب بعضی اصحاب فاسد بوده ولی روایات آن ها نزد فقها معتمد و معتبر است. اماراتی که باعث شده این روایات معتبر شود ناظر بر متن بوده وگرنه در عدم وثاقت راوی تردید نداشتند. این توصیف اشاره به نگاه متن محوری در مقابل راوی محوری است.
با توجه به توصیف فوق از دیدگاه قدما این پرسش به وجود می آید که تعابیر ایشان به صحیح و … ناظر بر چه امری بوده؟
صاحب معالم در چند صفحه بعد نکته بسیار مهمی را اشاره می کنند و می فرمایند:
«… و ما ذکره اخیراً من نقلهم الاجماع علی تصحیح ما یصح عن أبان بن عثمان مع کونه فطحیاً لیس من هذا الباب فی شئ فان القدما لا علم لهم بهذا الاصطلاح قطعا لاتسغنائهم عنه فی الغالب بکثره القرائن الداله علی صدق الخبر و ان اشتمل طریقه علی ضعف کما اشرنا الیه سالفا، فلم یکن للصحیح کثیر مزیه توجب له التمییز باصطلاح أو غیره فلما اندرست تلک الآثار و استقلت الاسانید بالاخبار اضطر المتأخرون الی تمییز الخالی من الریب و تعیین البعید عن الشک؛ فاصطلحوا علی ما قدمنا بیانه و لایکاد یعلم وجود هذا الاصطلاح قبل زمن العلامه الا من السید جمال الدین بن طاووس رحمه الله و اذا اطلقت الصحه فی کلام من تقدم فمرادهم منها الثبوت او الصدق و قد قوی الوهم فی هذا الباب علی بعض من عاصرناه من مشایخنا فاعتمد فی توثیق کثیر من المجهولین علی صحه الروایه عنهم و اشتمالها علی احد الجماعه الذین نقلوا الاجماع علی تصحیح ما یصح عنهم و هم ثمانیه عشر رجلا ذکرهم الکشی و حکی کلامه فی شأنهم جمع من المتأخرین و ابان بن عثمان احمد الجماعه»
(منتقی الجمان فی الاحادیث الصحیح و الحسان/جلد اول/صفحه 2)
ایشان در این عبارت تصریح می کنند که مقصود از اصطلاحات، صدق خبر پیش آن ها است که تابع قرائن بودند. بنابراین محور توثیق ها و تضعیف ها را می توان در روایتگری روات دانست نه در مذهب یا شخصیت آنها. با این دیدگاه کلام سید مرتضی در بی اعتنایی به خبر واحد مشخص می شود. او در فتوا به دلیل وجود متواترات احتیاجی به خبر واحد نداشته و این به معنای نپذیرفتن حجیت خبر واحد نیست. از این رو تصریح می کند که: اعلم ان اکثر اخبارنا المرویه معلوم مقطوع لصحتها … .
دیدگاه متن محور
با توجه به توضیحاتی که گذشت روشن شد که در این دیدگاه گاهی اوقات با توجه به متن روایت، صحت آن مشخص می شود. شخصیت هایی همچون شیخ انصاری، صاحب جواهر، آیت الله بروجردی، آیت الله حکیم، امام خمینی از این دیدگاه پیروی کردند. آن ها معتقدند گاهی با این که سند روایت ضعیف است، قرائنی خارجی دلالت بر اعتبار روایت خواهد داشت.
در تاریخ حدیث شیعه ارزش امروزین سند حدیث وجود نداشت و همه آن در همان تعبیر مهم محقق حلی «و ما علم ان الکاذب قد یلصق و ان الفاسق قد یصدق» بازتاب دارد. حتی راویان دروغ گو نیز ناچار به نقل احادیث صحیح بودند تا جایگاه خود را میان علمای شیعه حفظ کنند و در بسیاری موارد بزرگان حدیث با قرائن از ایشان حدیث نقل کرده و در کتب خود بیان کردند.
با توجه به این مبنا نمی توان همه روایات یک راوی را کنار گذاشت و آنچه با عنوان سیستم صفر و یک در رجال از آن یاد شد از بین می رود.
بیان یک نمونه: راوایات اصم بصری
عبدالله بن عبدالرحمن بن اصم بصری یکی از راویان حدیث است که نجاشی او را غالی می خواند و ابن غضائری نیز به تضعیف او می پردازد و معتقد است او دارای «خبث عظیم» و «مذهب متهافت» و از کذاب ترین اهالی بصره است. این ترجمه، یکی از تضعیف ترین تراجم موجود در میان روات است. ولی مرحوم ابن قولویه از ایشان 34 روایت در کتاب شریف کامل الزیارات نقل کرده اند. در کتاب تهذیب و من لایحضر نیز روایاتی از او نقل شده. این به معنای ثقه بودن او نیست بلکه نشان از قرائنی است که در اختیار بزرگان حدیث شیعه بوده که روایت او را نزد ایشان تصحیح کرده است. می توان گفت این روایات در زمره همان کلام صادقه کذاب و فاسق است. بنابراین نمی توان روایات ایشان در کامل الزیارات را صرفاً بواسطه نص رجالیون بر تضعیف او کنار گذاشت.
این دیدگاه ثمره بسیار مهمی در حفظ میراث روایی شیعه خواهد داشت و زمینه بهره مندی از آن را فراهم می کند.
[1] – مرحوم وحید بهبهانی در مقدمه منهج المقال 54 چهار قرینه را دال بر وثاقت راوی می خواند که بسیاری از روات حداقل یک یا چند تا از آن ها را حائز بوده و توثیق می شوند. می توان گفت 95 درصد راویان در نگاه ایشان مورد قبول واقع می شوند.