ماجرای پیچیده تحقق مفاهیم فلسفی
مفاهیم فلسفی مثل علیت، وحدت، فعلیت، وجود و … در خارج چگونه محقق می شوند؟
این پرسش از جمله مواردی است که سالیان متمادی مورد مناقشه و نزاع حکما بوده است. سرنوشت تحقق مفاهیم فلسفی -چه بدانیم و چه ندانیم- به نوعی سرنوشت علم فلسفه و جایگاه آن در هستی شناسی را تعیین می کند.
این مفاهیم از منظر کیفیت حصولشان در ذهن، احکام و لوازم مشخصی دارد ولی در این نوشته قصد داریم مفاهیم فلسفی را از منظر ارزش واقع نمایی و عینیت آن ها بررسی کنیم. متأسفانه عده ای از فلاسفه این دو حیث را با یکدیگر خلط کرده اند و معتقدند چون مفاهیم فلسفی یا به تعبیر آن ها «معقولات ثانی فلسفی» در دو مرحله وارد محدوده ادراک انسان میشود پس ارزش معرفتی آن ها کمتر از معقولات اولی است. این مغالطه ناخواسته پایه های علم فلسفه را ویران می کند و جایی برای شناخت فلسفی از حقایق هستی باقی نمی گذارد.
علامه طباطبایی فارغ از مبنای اصالت وجود و با تمرکز بر موضوع علم فلسفه یعنی موجود بما هو موجود، کیفیت تحقق مفاهیم فلسفی را تبیین می کنند.
این مقاله اشاره ای کوتاه به نوآوری علامه طباطبایی در فضای غفلت از اصالت وجود در این موضوع است. در ادامه برای شناخت دقیق تر از نظریه ایشان، دیدگاه بعضی از حکما نیز بیان شده است.
علامه طباطبایی در کتاب بدایه الحکمه پس از اثبات اصالت وجود، صفات حد را از صفات متن تفکیک کردند و حتی محمولات فلسفی مثل علیت، وحدت و کثرت، ربط و مستقل و غیره را در مبنای اصالت وجود مشترک لفظی دانستند. همین مفاهیم فلسفی اگر صفات حدود قرار گیرد، احکام و لوازم دیگری پیدا می کنند.
مصنف در مرحله رابط و مستقل و مواد ثلاث در کتاب بدایه الحکمه به دنبال اثبات خارجیت مفاهیم فلسفی در فضای غفلت از اصالت وجود است. به عبارت دیگر اگر موضوع و محمول را حاکی از خارج بدانیم، نسبتِ میان آن ها نیز خارجی است بنابراین مفاهیم فلسفی که از موضوعاتِ خارجی انتزاع شده اند، در فضای غفلت از اصالت وجود نیز دارای واقعیت هستند اگرچه واقعیتِ آن ها مستقل از موضوعشان نخواهد بود.
علامه طباطبایی در خاتمه مباحث مواد ثلاث به این نکته اشاره می کنند و معتقدند همة مفاهیم فلسفی عینیت و خارجیت دارند و انتزاعی صرف و ذهنی محض نیستند. لفظ «انتزاع» گاهی به معنای ساخته ذهن و عدم حکایتگری از واقع است و گاهی به معنای حکایتِ مفهوم از وجود ربطی میان دو مستقل است. وقتی می گوییم محمولات فلسفی انتزاعی است مقصود آن است که محکیِ آن ها به وجود موضوعشان خارجیت دارند اگر چه وجود مستقلی ندارند. مصنف در خاتمه مواد ثلاث به این نکته تصریح میکنند:
در این عبارت مصنف به روشنی تصریح می کند که وجوب و امکان و امتناع همان کیفیتهای سه گانه برای نسبت در قضایاست و وجوب و امکان برخلاف امتناع، دو امر وجودی هستند که تحققِ آن ها به وجود موضوعشان است نه بوجود مستقل. بنابراین چون موضوعِ وجوب و امکان خارجی است پس نسبت های آنان نیز خارجیت دارد اگرچه وجودِ آن ها انتزاعی باشد یعنی وجود ربطی در خارج داشته باشند.
علامه طباطبایی در ادامه همه مفاهیم فلسفی مثل وحدت و کثرت و حدوث و قدم و قوه و فعل و … را به همین صورت اوصاف موجود مطلق می خوانند که اتصاف آن ها خارجی است.
دیدگاه مرحوم ملاهادی سبزواری
عده ای همچون ملاهادی سبزواری معتقدند که مفاهیم فلسفی انتزاعی است و خارجیت ندارد. در بحث قاعده فرعیه ذیل بررسی نظر صدرالمتألهین و حاشیه علامه طباطبایی به این نکته استاد علی فرحانی به صورت تفصیلی این بحث را تشریح می کنند.
در کتاب اسفار ملاصدرا میفرماید:
مرحوم ملاهادی سبزواری در حاشیه این عبارت می فرماید:
محشی معتقد است خارجی بودنِ مفاهیم فلسفی برخلاف قاعده فرعیه است و اگر وجودی برای آن ها اثبات شود یا جوهر مستقل و یا عرض است که هردو ظاهر البطلان است. (الإضافة لا وجود لها و إلا فإما لها وجود استقلالي جوهري و هو ظاهر البطلان و إما وجود عرضي مثل البياض و السواد فيعرضها الحلول في الموضوع و الحلول إضافة- و المفروض أن الإضافة موجود متأصل فيعرض الحلول حلول آخر و هلم جرا فيتسلسل-) محشی نتیجه می گیرد که بنابراین اگرچه منشأ انتزاعِ آن ها خارجی است ولی نمیتوان آن مفاهیم را حاکی از واقع دانست. همین اشکال را پیش تر آیت الله مصباح یزدی در اثبات وحدتِ رقیق با اشتراک معنوی وجود ذیل تعلیقه نهایه الحکمه بیان می کنند.
دیدگاه آیت الله مصباح یزدی
آیت الله مصباح یزدی در کتاب تعلیه علی نهایه الحکمه[4] ذیل بحث تشکیک، چهار قول را درباره وحدت و کثرت وجود مطرح می کنند. قول اول، وحدت شخصی وجود، که آن را خلاف ضروری عقل می دانند و می فرمایند:
قول دوم وجود واحد شخصی است که در بیان محقق دوانی بود و با حدوسط اصالت وجود مردود شمرده شد. قول سوم نظریه مشائین است و قول چهارم «وحدت در عین کثرت». نظریه پهلویون که صدرالمتألهین و اتباعش همچون علامه طباطبایی آن را اختیار کردند. این نظریه، وجود را حقیقت واحد و مشکک می داند. ایشان پس از بیان اقوال می فرمایند:
یعنی اگر قول صدرالمتألهین آن است که وجودات عینیه با فرض کثرتشان، حیثیت واحدی دارند، می توان قول ایشان را پذیرفت. در ادامه آنچه از کلام مرحوم علامه طباطبایی برداشت کرده اند نیز همان دلیل وحدت مبتنی بر اشتراک معنوی وجود است از این رو می فرمایند:
«و لهذا تصدّی الاستاذ لاثبات جهت الوحده بینها بقوله «لأنا ننتزع…-الخ-» و حاصله ان الوجود یحمل علی جمیع الموجودات الخارجیه، و قد ثبت أنّه مشترک معنویّ، فحمل هذا المفهوم الواحد علی الموجودات المتکثره دلیل علی أن بینها جهت اشتراک عینیه، و الا لزم جواز انتزاع کل مفهوم عن کل شئ».
ایشان در ادامه نیز برای رد وحدت مذکور، دلیل اشتراک معنوی را نقد کرده و هیچ اشاره ای به حدوسط اصالت وجود برای اثبات وحدت وجود نمیکنند. عدم توجه ایشان به دلیل اصالت وجود -در اثبات وحدت وجود- فعلا مد نظر ما نیست.[5] این نکته به تنهایی می تواند موضوع نوشتار دیگری باشد ولی آنچه مقصود این مقاله از توجه به نظریه ایشان است، نقدی است که به دلیل اشتراک معنوی وارد کردند. آیت الله مصباح یزدی در ادامه می فرمایند:
در این عبارت آیت الله مصباح یزدی تصریح می کنند که مفهوم واحد از اشیاء کثیره زمانی دلالت بر جهت اشتراک در واقعیت دارد که از سنخ معقولات اولی باشد ولی مفهوم واحد از جهات مکثره واقعی در آنچه به اصطلاح معقول ثانی فلسفی یا مفاهیم فلسفی می نامیم لزوماً به معنای اشتراک عینی نیست. ریشة این دلیل به دیدگاه ایشان در معقولات ثانی فلسفی باز میگردد. ایشان ارزش واقعی معقولات اولی را بیشتر از معقولات ثانی فلسفی دانسته و معتقدند مفاهیم فلسفی انتزاعی به معنای ملاحظه عقل است.
نظریه علامه طباطبایی(ره)
علامه طباطبایی در مقابل معتقدند مفاهیم فلسفی خارجیت دارند ولی بوجود موضوعشان محقق می شوند نه با وجود مستقلی همانند جوهر و عرض. بازگردیم به متن صدرالمتألهین و نزاع ملاهادی سبزواری و علامه طباطبایی در این موضوع. علامه طباطبایی ذیل عبارتی که از اسفار بیان کردیم و حاشیه ملاهادی سبزواری، پرده از مبنای خود برداشته و با دفاع از عبارت نویسنده به نظریة خود تصریح میکنند:
در این عبارت تصریح می کنند که اگر خارجی بودن دو طرف –موضوع و محمول- را میپذیریم لاجرم ربطِ میان آن ها نیز در همان ظرف محقق می شود. در واقع علامه طباطبایی از همین مبنا در وجود ربطی، سرنوشت تحقق مفاهیم فلسفی را در فلسفه تعیین می کنند. پس این عبارت هم افق با عبارتی است که در خاتمه مواد ثلاث ذکر کردیم.
برداشت ناصواب از دیدگاه علامه طباطبایی
همة این مباحثی که در مفاهیم فلسفی توضیح دادیم در فضای غفلت از اصالت وجود بود. عده ای گمان کردند ابداع علامه طباطبایی ناشی از توجه به اصالت وجود در حکمت متعالیه است در حالی که ایشان بدون توجه به اصالت وجود به این لازمة عقلی و برهانی اشاره می کنند. به عبارت دیگر علامه طباطبایی هم در مرحله سوم (رابط و مستقل) و هم در مرحله چهارم(مواد ثلاث)، مشروط به خارجیتِ موضوع، نسبت های آن را نیز خارجی می دانستند. از این رو برهان علامه طباطبایی در وجود ربطی به صورت قضیه حقیقیه طرح شد. با توجه به اصالت وجود، اساساً موضوع منتفی می شود و جایی برای موضوع و به تبع وجود ربطی یا نسبتهای آن باقی نمی ماند. پس تحقق مفاهیم فلسفی در فضای اصالت وجود به صورت دیگری است. این نکته بیان دیگری از اشتراک لفظی مفاهیم فلسفی در دو نظام فکری است.
آیت الله جوادی آملی در مقدمه کتاب معرفت شناسی در قرآن ابداع علامه طباطبایی را در فضای اصالت وجود قلمداد می کنند و آن را راه حل نهایی در تحقق مفاهیم فلسفی در فضای حکمت متعالیه می خوانند و می فرمایند:
این عبارت دقیقاً همان توضیحی است که مرحوم علامه طباطبایی در خاتمه مواد ثلاث و حاشیه کتاب اسفار بیان کردند ولی به هیچ عنوان راه حل نهایی محسوب نمیشود. علامه طباطبایی راه حل نهایی را در فضای اصالت وجود تصویر می کنند و حتی در کتاب شریف بدایه الحکمه بر آن تصریح می کنند. حال قسمت پایانی عبارت خاتمه مواد ثلاث را ذکر می کنیم تا مقصود اصلی ایشان را به درستی دریابیم:
متأسفانه عده ای از متأخرین راه حل نهایی را در فضای غیر اصالت وجود تصویر کرده اند حال آن که فارغ از کتاب نهایه الحکمه، علامه طباطبایی(قدس سره) در کتاب بدایه الحکمه نیز به آن اشاره می کنند و می فرمایند آنچه پیش از این در تحقق مفاهیم فلسفی به صورت وجود ربطی بیان کردیم در فضای احکام و لوازم ماهیت در خارج بود و اگر موضوع را وجودِ اصیل بدانیم در این صورت واجب وجودی در نهایت شدت و مستقل علی اطلاق خواهد بود و امکان چیزی جز تعلق به او نیست. این معنا از امکان مشترک لفظی با معنای امکان در مواد ثلاث است.
یکی از با ارزش ترین میراث فلسفی علامه طباطبایی تفکیک مبنای اصالت وجود و فضای غفلت از اصالت وجود است. منظور از این تعبیر تفکر فلسفی است که ناظر به مسأله اصالت بنا نشده. ره آورد این نظام فلسفی نه به معنای پذیرش اصالت ماهیت و نه به معنای پذیرش اصالت وجود است. عبارات قاطبه حکمای مشاء باید در این اتمسفر معنا شود. تمایز این مبانی ثمرات مختلفی در فلسفه خواهد داشت و از جمله شاگردان علامه طباطبایی که به خوبی احکام این دو طرز تفکر به هستی را جدا کرده است، استاد شهید مطهری است. در پایان عبارتی از ایشان در بحث مواد ثلاث را به عنوان نمونه ذکر می کنیم که ما را در توجه به آن رهنمون خواهد کرد:
« آنچه قبلا در بيان منشا ضرورت و امكان گفتيم- با قطع نظر از اصالت وجود يا اصالت ماهيت بود- همچنانكه در مقاله 7 گفتيم- بحث اصالت وجود و اصالت ماهيت – به اين صورتى كه امروز مطرح است- در پيش از چهار قرن پيش مطرح نبوده- و از اينرو مسائل فلسفه با عدم توجه به اصالت وجود- يا اصالت ماهيت حل و فصل مىشده- هر چند عموما بحسب ذوق ابتدائى- طورى قضاوت مىكردهاند كه- با اصالت ماهيت متناسب بوده است»[10]
*****
سید مجتبی جواهری / رمضان الکریم / اردیبهشت 98
[1] – بدایه الحکمه، صفحه 68 و 69
[2] – الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، با حاشیه علامه طباطبایی، جلد 1 ، ص 336
[3] – الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، با حاشیه علامه طباطبایی، جلد 1 ، ص 336
[4] – تعلیقه نهایه الحکمه، مصباح یزدی، محمد تقی، صفحه 45 و 46
[5] – همین نظریه را می توان در نفی تخصص نوع اول در کتاب تعلیقه نهایه الحکمه جستجو کرد.
[6] – تعلیقه نهایه الحکمه، صفحه 46،
[7] – الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، با حاشیه علامه طباطبایی، جلد 1 ، ص 337
[8] – تفسیر موضوعی جلد 13 معرفت شناسی در قرآن، جوادی آملی، عبدالله، نشر اسراء، صفحه 84 و 85
[9] – بدایه الحکمه ، صفحه 69
[10] – اصول فلسفه و روش رئالیسم، جلد 3، صفحه 106 و 107